جدول جو
جدول جو

معنی گوناگون کردن - جستجوی لغت در جدول جو

گوناگون کردن(سَ دَ نِ کَ گُتَ)
گوناگون گردانیدن. متنوع ساختن. رنگارنگ گردانیدن. رجوع به گوناگون شود
لغت نامه دهخدا
گوناگون کردن
رنگارنگ کردن، متنوع کردن مختلف کردن
تصویری از گوناگون کردن
تصویر گوناگون کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سَ / سِ دَ / دِ کَ دَ)
به رنگ گلنار درآوردن. به رنگ سرخ کردن:
یکی زرد پیراهن مشکبوی
بپوشید و گلنارگون کرد روی.
فردوسی.
چو بشنید رودابه آن گفتگوی
برافروخت و گلنارگون کرد روی.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(سَ دَ کُ هَِ کَ نِ /نَ دَ)
متنوع شدن. مختلف شدن، رنگارنگ شدن. رجوع به گوناگون شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از گوناگون شدن
تصویر گوناگون شدن
رنگارنگ شدن، متنوع گشتن مختلف شدن
فرهنگ لغت هوشیار